نمازم را قضا کرده تماشا کردنت ای ماه
بماند بین ما این رازها بینی و بین الله!
من استغفار کردم از نگاه تو نمی دانم
اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه
برای من نگاه تو فقط مانند آن لحظه است
همان لحظه که بیتی ناگهانی می رسد از راه
...و شاید من سر از کاخ عزیزی در می آوردم
اگر تشخیص می دادم چو یوسف راه را از چاه
( سید حمید رضا برقعی )
صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد
بی تو میگویند تعطیل است کار عشقبازی
عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد
جغد بر ویرانه میخواند به انکار تو اما
خاک این ویرانهها بویی از آن گنجینه دارد
خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد
عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد
روی آنم نیست تا در آرزو دستی برآرم
ای خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد
در هوای عاشقان پر میکشد با بیقراری
آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگی را میگشاید
آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد
راستی چرا امام خمینی (ره) از قطعنامه 598 تعبیر به جام زهر کردند ؟
خدایا اگر دستبند تجمل نمی بست دست کمانگیر ما را
کسی تا قیامت نمیکرد پیدا از آن گوشه کهکشان تیر ما را
ولی خسته بودیم و یاران همدل به نانی گرفتند شمشیر ما را
ولی خسته بودیم و می برد طوفان تمام شکوه اساطیر ما را
طلا را که مس کرد دیگر ندانم چه خاصیتی بود اکسیر ما را
خدایا
رویم نمی شود که بگویم مرا ببخش
با این همه گناه ولیکن خدا ببخش...
شاید دلت گرفته از این توبه های سست
این بار چندمین ولی آخر بیا ببخش
ای مهربان عرش نشین ای همیشه خوب
این بنده به خاک غم افتاده را ببخش
شاید چنان بدم که نمیخواهی ای عزیز!!
از جرم هام بگذری، اما چرا؟ ببخش...
حالا توهستی و منو تصمیم آخرت!
یا غرق کن درون عذابم ویا که ببخش
کوه گناه، خالص و خوبی همه ریا
رویم نمی شود که بگویم مرا ببخش..
ای عاشقان برای ظهورش دعا کنید منجی عالم است به رهش جان فدا کنید
او چلچراغ عالم و طاووس جنت است دل را برای دیدن او آشنا کنید
طاووس خانواده زهرا ظهور کن آقا مگر شما دل ما را دوا کنید
عمری به راه شما دل سپرده ایم تا که شما نظر به دل و قلب ما کنید
ای منتقم بیا و بکش ذوالفقار را تا شاد قلب فاطمه و مرتضی کنید
بر تربت بقیع و غریبان آن مزار یک بارگاه قدسی زیبا بنا کنید
عمریست که ما به جستجوی یاریم امید به لطف و کرم او داریم
از دوری او اشک نمانده بر چشم چون ابر بهار در غمش میباریم
از بس که گنه کرده و عصیان کردیم گویند به چشم او چون خاریم
ما با همه غفلت و خواب آلودی از دشمن و منکر شما بیزاریم
مولا تو برای ما دعایی فرما دستی بکشی بر سر ما بیداریم
با لطف شما میان کل دلها ما بذر محبت شما میکاریم
یا رب فرج امام ما را برسان کز دوری او شکسته و بیماریم
سر فصل کتاب آفرینش زهراست روح ادب و کمال و بینش زهراست
روزی که گشایند در باغ بهشت مسئول گزینش و پذیرش زهراست
دیدم که آسمان از آه علی گرفته دیدم میان کوچه ماه علی گرفته
خود را فکنده بودم بر روی پای مادر شد دست کوچک من آنجا عصای مادر
دیدم که مادر آنجا مانند غنچه پژمرد گر همرهش نبودم در بین کوچه میمرد
دیدم که شد خزانی باغ و بهار چشمش دیدم که دستهایش میکرد کار چشمش
دیدم در آن میانه بر روی گل نشانه دیدم که مادر آنجا گم کرد راه خانه
مشخصات مدیر وبلاگ
بایگانی
دسته بندی موضوعی
موسیقی
دوستان